بررسی نکات مهم 3 داستان انگلیسی کودکانه
قصه کودکانه جک و لوبیای سحرآمیز (Jack and the Beanstalk Story for kids)
صحنه ۱: یک بیوه فقیر و پسرش، جک، در یک روستای کوچک زندگی می کنند.
- قصابی پیشنهاد می کند که گاو جک را با لوبیاهای جادویی مبادله کند.
- مادر جک از این معامله ناراضی است، اما جک اصرار می کند.
صحنه ۲: جک لوبیا ها را از پنجره بیرون می اندازد.
- صبح روز بعد، جک با یک نردبان غول پیکر که تا ابرها می رسید، بیدار می شود.
- او نردبان را بالا می رود تا قصر یک غول را در ابرها پیدا کند.
صحنه ۳: جک مرغ طلایی و تخم طلایی آن را می دزدد.
- یک پری به جک می گوید که غول مرغ طلایی پدرش را دزدیده و کشته است.
- جک مخفیانه وارد قصر غول می شود و مرغ و تخم طلایی روزانه آن را می دزدد.
صحنه ۴: جک از قصر غول فرار می کند.
- همسر غول بیدار می شود و فریاد می زند که شوهرش را صدا کند.
- جک از نردبان پایین می رود و آن را با یک تبر قطع می کند.
صحنه ۵: جک و مادرش خوشبخت و شاد زندگی می کنند.
جک و مادرش به روستای خود باز می گردند و با مرغ طلایی به راحتی زندگی می کنند.
بیشتر بخوانید: قصه کودکانه جک و لوبیای سحر آمیز
پیام داستان Jack and the Beanstalk
- قدرت جادو و اهمیت ریسک پذیری را دست کم نگیرید.
- در برخورد با موجودات شرور باهوش و زیرک باشید.
- همیشه ارزش کار سخت و پشتکار را قدردانی کنید.
توضیح برخی از نکات Jack and the Beanstalk
در صحنه اول، جک گاو مادرش را با لوبیاهای جادویی مبادله می کند. این معامله ممکن است برای برخی عجیب به نظر برسد، اما در داستان های عامیانه، گاو اغلب نماد ثروت و رفاه است. بنابراین، مبادله گاو با لوبیاهای جادویی نشان می دهد که جک و مادرش در شرایط مالی خوبی نیستند.
در صحنه دوم، جک لوبیا ها را از پنجره بیرون می اندازد. این کار ممکن است برای برخی احمقانه به نظر برسد، اما در داستان های عامیانه، لوبیاهای جادویی اغلب نماد فرصت ها و امکانات جدید هستند. بنابراین، پرتاب لوبیا ها توسط جک نشان می دهد که او از فرصت ها استقبال می کند و برای رسیدن به موفقیت تلاش می کند.
در صحنه سوم، جک مرغ طلایی و تخم طلایی آن را می دزدد. این کار ممکن است برای برخی غیراخلاقی به نظر برسد، اما در داستان های عامیانه، مرغ طلایی اغلب نماد ثروت و فراوانی است. بنابراین، دزدیدن مرغ طلایی توسط جک نشان می دهد که او برای رسیدن به اهدافش از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند.
در صحنه چهارم، جک از قصر غول فرار می کند. این کار ممکن است برای برخی خطرناک به نظر برسد، اما در داستان های عامیانه، فرار از خطر اغلب نماد پیروزی قهرمان است. بنابراین، فرار جک از قصر غول نشان می دهد که او در نهایت بر مشکلات غلبه می کند.
در صحنه پنجم، جک و مادرش خوشبخت و شاد زندگی می کنند. این پایان خوش داستان نشان می دهد که تلاش و پشتکار همیشه به نتیجه می رسد.
قصه کودکانه طلایی و سه خرس (Goldilocks and the Three Bears Story for kids)
روزی روزگاری، سه خرس در یک کلبه ی کوچک زندگی می کردند. مادر خرس، پدر خرس و خرس کوچولو هر کدام کاسه ی جو دوسر، صندلی و تختخواب مخصوص خود را داشتند. یک روز صبح، خرس ها برای پیاده روی به دشت رفتند و جو دوسر خود را روی میز گذاشتند.
دختری کنجکاو به نام گلدیسکل ها به کلبه ی خالی رسید و تصمیم گرفت جو دوسر را امتحان کند. او جو دوسر پدر خرس را خیلی شور، جو دوسر مادر خرس را خیلی بی مزه و جو دوسر خرس کوچولو را دقیقاً مناسب یافت. گلدیسکل همچنین هر کدام از صندلی ها و تختخواب های خرس ها را امتحان کرد و تختخواب خرس کوچولو را راحت ترین یافت.
وقتی خرس ها به خانه برگشتند، متوجه شدند که جو دوسر و صندلی هایشان دستکاری شده و تختخواب هایشان به هم ریخته است. آنها به طبقه بالا رفتند و گلدیسکل را خوابیده در تخت خرس کوچولو پیدا کردند. خرس ها خشمگین بودند و غریدند، گلدیسکل را بیدار کردند. گلدیسکل وحشت زده شد و سریع از پنجره بیرون پرید و فرار کرد.
خرس ها بعد از خواندن نامه ی عذرخواهی گلدیسکل تصمیم گرفتند او را ببخشند. گلدیسکل قول داد که از اموال دیگران بیشتر احترام بگذارد. گلدیسکل و خرس ها بهترین دوستان شدند و با هم ماجراهای شادی را تجربه کردند.
بیشتر بخوانید: قصه کودکانه طلایی و سه خرس
پیام داستان Goldilocks and the Three Bears
- کنجکاوی می تواند شما را به دردسر بیندازد.
- قبل از ورود به خانه ی دیگران، اجازه بگیرید.
- از اموال دیگران احترام بگذارید.
- اگر اشتباه کردید، عذرخواهی کنید.
- می توان با گذشت و بخشش، روابط را بهبود بخشید.
قصه کودکانه لباسهای جدید پادشاه (The Emperor’s New Clothes story for kids)
روزی روزگاری، پادشاهی خودخواه بود که هر روز لباسهای جدید میپوشید. وقتی خیاطانش دیگر نمیتوانستند لباسهای جدیدی برای او بدوزند، اعلام کرد که هر کس بتواند لباس جدیدی برای او بدوزد، جایزه بزرگی دریافت خواهد کرد. دو کلاهبردار به قصر پادشاه آمدند و گفتند که میتوانند پارچهای خاص ببافند که فقط افراد باهوش میتوانند آن را ببینند.
پادشاه هیجان زده شد و به آنها مقدار زیادی پول داد تا شروع به بافتن کنند. کلاهبرداران وانمود کردند که پارچه را میبافند و صدای کلیکهای دستگاه بافندگی را برای فریب پادشاه و وزرایش تولید میکردند. پادشاه چندین وزیر را برای دیدن پارچه فرستاد، اما آنها همه وانمود کردند که آن را میبینند تا مبادا احمق خوانده شوند. سرانجام، روز رژه فرا رسید و پادشاه در حالی که لباسهای جدیدش را میپوشید، در خیابانها راه میرفت. پسر کوچکی فریاد زد که پادشاه برهنه است و همهٔ دیگران به زودی حقیقت را متوجه شدند. پادشاه تحقیر شد، اما همچنین درس ارزشمندی در مورد خودخواهی و صداقت آموخت.
بیشتر بخوانید: قصه کودکانه لباس جدید پادشاه
پیام داستان The Emperor’s New Clothes
- خودخواهی میتواند منجر به اشتباهات بزرگی شود.
- مهم است که حقیقت را بگوییم، حتی اگر به ضررمان باشد.
- صداقت همیشه ارزشمند است، حتی اگر در کوتاه مدت باعث شرمساری شود.
- جمعه ۱۵ دی ۰۲ | ۱۲:۳۸
- ۱۲ بازديد
- ۰ نظر